مرد درویش. مرد بی چیز. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ببخشید گنجی به درویش مرد که خوردش نبودی بجز کارکرد. فردوسی. چو درویش مردی که نازد به چیز که آن چیز گفتن نیرزد پشیز. فردوسی
مرد درویش. مرد بی چیز. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ببخشید گنجی به درویش مرد که خوردش نبودی بجز کارکرد. فردوسی. چو درویش مردی که نازد به چیز که آن چیز گفتن نیرزد پشیز. فردوسی
دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی راه شوسۀ مرند به خوی، با 190 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. واقع در 5هزارگزی شمال باختری مرند و 3هزارگزی راه شوسۀ مرند به خوی، با 190 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
مسکین ساختن. بی چیز کردن. تنگدست ساختن. فقیر کردن. افقار. (تاج المصادر بیهقی) : رعایای خراسان را ناچیز کرد و اقویا و محتشمان را بر کند املاک بستدو لشکر خداوند را درویش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 427). اگر درویش کنمت تنگدل نشینی. (گلستان سعدی). - چشمها را درویش کردن، دیده را نادیده انگاشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - ، به چشم طمع و نظر خاص در چیزی ننگریستن
مسکین ساختن. بی چیز کردن. تنگدست ساختن. فقیر کردن. افقار. (تاج المصادر بیهقی) : رعایای خراسان را ناچیز کرد و اقویا و محتشمان را بر کند املاک بستدو لشکر خداوند را درویش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 427). اگر درویش کنمت تنگدل نشینی. (گلستان سعدی). - چشمها را درویش کردن، دیده را نادیده انگاشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). - ، به چشم طمع و نظر خاص در چیزی ننگریستن
دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه. واقع در 21هزارگزی باختر تکاب و 15هزارگزی جنوب راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه. واقع در 21هزارگزی باختر تکاب و 15هزارگزی جنوب راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)